کاش که با هم باشیم
| ||
خط اول تقویمم . درست اول اول دفترچه در یکم فروردین . می نویسم . دوباره سلام بهار من . دوباره سلام شکوفه های تازه متولد شده که پیراهنتان بوی نم باران می دهد . دوباره سلام هوای ابری بی ریای بهاری . دوباره سلام . خوش آمدید به صفحه ی یکم فروردین دفترچه ام . شکوفه ای را که از درخت کنده ام می گذارم لای ورق های اول و دوم و فروردین تا بهاری تر شوند . کاغذ اول و دوم فروردین که بوی بهار بگیرند همین طور تا آخر صفحه های تقویمم بوی بهار می گیرد . بوی بهار برای برادرم در چاغاله بادام و گوجه سبز و کیک تولد خلاصه می شود و برای من در بوی شکوفه و بوی سمنوی هفت سینو صدای تنبک حاجی فیروز های سر چهار راه که روسیاهی از زمستان برایشان باقی مانده . می خواهم تقویمم بوی فال حافظ لحظه ی سال تحویل را بدهد و مزه ی بوس های آبدار بر لپ های تیغ تیغی پدر . بوی بهار را دوست دارم . شاید آدم برفی پارسال هم دوست داشته باشد بویش را و هوایش را . شاید آب شدنش می ارزد به استنشاق بوی بهار . به حس کردن بوی نم باران . خلاصه در تقویمم و بوی شکوفه اش غرق شده ام . کاش تمام سال بهاری باشم . و دیگران را بهاری ببینم . دوباره سلام بهار من .
یاعلی [ شنبه 90/1/6 ] [ 5:57 عصر ] [ فلفل ]
[ نظرات () ]
|
||
[قالب وبلاگ : تمزها] [Weblog Themes By : themzha.com] |